آتشفشان ساندیس ها در قلب ها شعله کشید

 خائن ها بخوانند
ساندیس و آزادی و استاد بذله گو 

       

من که مراد خانم و مرید جناب بذله گو،رفته بودم به محضر این استاد مسلم همه علوم و فنون! دیدم خیلی منطقی دارند بحث میکنند با یکی از این دانشجوهای سهمیه ای که نانشان را ایادی رژیم تامین می‌کنند.

جناب استاد بذله گو فرمودند: طعم ساندیس های 9 دی چطور بود؟

دانشجوی متحجر گفت: کدام یکی را می‌گوئی؟!!! طعم های متفاوتی داشتند! گیلاس، انار، سیب، نکتار هفت میوه! کدامش را منظورتان است؟

استاد بذله گوی محترم پرسید: حالا می ارزید به مملکتت خیانت کنی بخاطر ساندیس؟

دانشجوی سهمیه ای گفت: من به کشور شما،انگلیس یا اسرائیل یا آمریکا یا هرکجای دیگر خیانت کرده ام نه به کشور خودم ایران!

استاد بذله گوی فرزانه فرمایش فرمودند: حالا چرا باهاش کیک ندادن بهتون؟

دانشجوی واپسگرا گفت: چون میخواستیم پاکت ساندیس ها را بگذاریم برای شما که بیائی و بخوری!!! در نتیجه کیک ندادند که زحمتتان را دو برابر نکرده باشیم!

یک دفعه دیدم جناب بذله گو داغ کرد؛ خروشید؛ غران شد آتش فشان های میدانی اش فوران کرد و... الانم دارم میرم داروخانه میدان "آزادی" نخ بخیه بخرم برسونم درمانگاه اورژانس! بیچاره اون جوان واپسگرا الان بیست تا بخیه باید رو پیشونیش بزنن!

جناب بذله گو پارسال از بنیاد "فِرتینگ اَلَکی" 50 هزار دلار ناقابل(معادل پنجاه میلیون تومان) جایزه گرفته بودند با یک لوح یادبود که پایه آن کمی تیز بود! وقتی آن جوانک استاد بذله گو را عصبانی کرد ایشان هم با رعایت کامل و دقیق اصول آزادی بیانشان، اون لوح را که جایزه گرفته بودند بردند جلوی صورت اون دانشجوی متحجر تا بداند با چه شخص شخیصی مباحثات میکند. ولی چون کمی فاصله داشتند از او، مجبور شدند لوح را به طرفش پرت کنند که به علت عدم ورزشکار بودن اوشان!(همان دانشجوی سهمیه ای)؛ لوح تقدیر موسسه "فِرتینگ اَلَکی"محکم به پیشانی اش خورد و الان پلیس های جنایتکار رژیم، استاد بذله گو را برده اند کلانتری! بعدش هم سند میگذارم و . . . خاصه این بود کاسبی امروز ما!

قربان خودم بشوم!

مراد خان! مرید جناب بذله گو